زری الیزابت

در راستای تلاش برای feeling infinte

تابستون پارسال همهٔ کتابای غیر درسیو بردم گذاشتم تو کمد اون یکی اتاق تا جا برای دوستان خیلی سبز، گاج، الگو، مهر و ماه و قلمچی باز بشه. امروز داشتم روی میزو خلوت می‌کردم. اون تقویم خرداد که نقاشی Irises ون گوگ بود رو از روش کندم و بردم بذارم پیش بقیهٔ ماها که بین صفحات کتاب The perks of being a wallflower  بودن و بعد خیلی تصادفی چشمم به نوشتهٔ پشت کتاب خورد و این بود:

I walk around the school hallways and look at the people. I look at the teachers and wonder why they're here. Not in a mean way. In a curious way. It's like looking at all the students and wondering who's had their heart broken that day... or wondering who did the heart breaking and wondering why. 

و چارلی خیلی بهتر از من تونسته دلیل اینکه چرا انقدر دلم برای چهارزانو نشستن رو صندلی‌های سبز راهرو یا حتی نشستن لبهٔ حوض وسط حیاط و نگاه‌کردن به دور و برم و توجه به انعکاس کف کفشام رو آب کم‌ عمق تو حوض رو توضیح بده. 
فکر کنم باید اینو بگم که در تلاشم تا پستای اینجا رو در تقلید نامه‌های چارلی برای همون دوست ناشناسش بنویسم و نمی‌دونم چقدر بتونم عملیش کنم و مایهٔ سرافکندگی چارلی نباشم.

Designed By Erfan Powered by Bayan