زری الیزابت

در جستجوی نیستی

من نمی‌دونم آدم‌های اطرافم چقدر از من متنفرن و چقدر می‌خوان که من نباشم، ولی اینو می‌دونم که من بیشتر از هرکسی از خودم متنفرم و دلم می‌خواد که معدوم بشم.
مطمئناً حجم نفرت از خودم حتی از ظرفِ حاوی مجموع نفرت اطرافیانم هم، سرازیر می‌شه.
حس می‌کنم خیلی حضور دارم و از این حضور پیوسته، کلافه‌م. تنها چیزی که می‌تونه آرومم کنه، نبودنه.
و کابوس بزرگم اینه که با مرگ هم این حضور، امتداد داشته باشه و من باز هم، باشم.
چیزی نیست که دوسش داشته باشم و مطمئن باشم که با رسیدن بهش عمیقاً خوشحال می‌شم. می‌دونم که حتی با رسیدن به بزرگ‌ترین آرزوهام هم، باز هم همین آدم مشمئز و منزجر کننده‌م.
تنها تصویری که اندکی می‌تونم بهش دلخوش کنم، موقعیت مکانی خونه‌ی جهانگیرِ جهان با من برقصه و یه گاو که باهاش حرف بزنم و گاو با اون قیافه‌‌ای که انگار کاملاً متوجه حرفای منه، سرشو تکون بده.



نمی‌دونم چقدر قراره این پست اینجا باشه یا حتی این وبلاگ چقدر قراره به حیاتش ادامه بده.
نمی‌تونم خودمو به نیستی برسونم و زورم فقط به نوشته‌ها و وبلاگ و آهنگ‌ها و وسایل موردعلاقه‌ی سابقم می‌رسه.

Anne Shirley
۱۸ مرداد ۹۹ , ۲۰:۰۲

من میگم شاید حتی بعد مرگ بیشتر بهمون فکر کنن تا وقتی زنده‌ایم..

پاسخ :

به چه دردمون می‌خوره اون‌موقع؟ 
نت فالش
۱۸ مرداد ۹۹ , ۲۲:۰۹

وبلاگو نگه دار زری. ما اینقدر که همو از نوشته های هم خونده یم، بهترین دوستای همیم. همو بیشتر از بقیه می شناسیم و خلاصه... دوس داریم همو. وبلاگو نیگه دار. دوست دارم من.

پاسخ :

دقیقاً. انقدری تو و بقیه‌ی بچه‌های وبلاگ منو می‌شناسین، نزدیک‌ترین دوستامم نمی‌شناسن. 
مرسی آبی. مرسی. 
من زورم فقط به این بچه می‌رسه. خودمم می‌دونم پاکش کنم تهش فقط پشیمونی واسم می‌مونه. باید مظلوم‌کشی رو رها کنم. 


Anne Shirley
۱۸ مرداد ۹۹ , ۲۳:۰۲

به هیچ دردمون.. درواقع به نظرم مردن روش خوبی برای فراموش شدن نیست..

پاسخ :

مهم نیست که فراموش بشم یا نشم. مهم حس بودن یا نبودنه. 
که حتی مردن با درنظر گرفتن معاد و قیامت و اینا، روش خوبی برای اینم نیست. 
پشمآلِ پشمآلو
۱۹ مرداد ۹۹ , ۰۵:۱۷

https://www.lifehack.org/articles/communication/30-ways-practice-self-love-and-good-yourself.html

پاسخ :

You can’t hate your way into loving yourself.


فکر کنم آی کن. و مشکل بنیادی همینه.
اینو حل کنم، بقیشم می‌تونم. مرسی به‌‌خاطرش. فکر کنم بتونم انجامشون بدم. 
مائده ‌‌‌‌‌‌‌
۲۱ مرداد ۹۹ , ۱۱:۳۹

زهرا درسته که «هستی» اونقدرا جالب نبود که فکرشو میکردیم اما، در «نیستی» هم نکته ای نهفته نیست. پوچه، آره زندگی هم پوچه اما فرق داره این پوچی و اون پوچی.

حتی درد، رنج، ناامیدی، همش تجربه های همین بودنه ست. در نیستی رنج هم وجود نداره، همونطور که شادی.

من خیلی به نیست شدن فکر کرده ام اما به نظرم هنوز تجربه هایی وجود داره که به خاطرش حیات تحمیلی رو تاب بیاریم. میدونی چی میگم؟

پاسخ :

مائده انگار بین من و آینده یه صخره‌ی خیلی بلنده و من حالا حالاها قراره تو این مرحله از زندگیم بمونم. یعنی خیلی نمی‌تونم به تجربه‌هایی که قراره لمسشون کنم، فکر کنم. صرفاً قراره تا یه زمان زیادی تو همین حالت بمونم و حتی نمی‌خوام یه ذره از صخره برم بالا و اون طرفو دید بزنم.
اما اینم می‌دونم که حال الانم گذراست. طول می‌کشه ولی می‌گذره
مائده ‌‌‌‌‌‌‌
۲۲ مرداد ۹۹ , ۱۷:۳۹

من از تجربه آینده حرف نمیزنم زهرا. منظورم از «تجربه زیستن» اونچه که متداوله و اول تو ذهن میاد نیست. تجربه های جدید مثل چمیدونم دانشگاه و سفر و اینها... منظورم تجربه های کوچیک و شخصی که با خودت و در کنج خلوت خودت، در بینشت نسبت به جهان، در جرقه های زده شده در ذهنت، دل گرم شدنت و دل بستن و دل کندت اتفاق میفته هست.

توهم تماشاگری، تماشاگرِ جهان. منم هستم. میدونی چی میگم. البته الان تابستونه، گران جان ها(به قول نیچه :دی) تو تابستون به سطح میان(و درنتیجه احساس خفگی میکنن!). پاییز و زمستون که شه، ته نشین میشیم. :))

اینم گوش بده :*

پاسخ :

منم منظورم همین تجربه‌های کوچیکه. ولی الان برخلاف چند روز گذشته می‌تونم بهشون فکر کنم و می‌تونم رویا داشته باشم و می‌تونم با رویاها دلمو گرم کنم. هنوزم دورن ولی کسی که باید نزدیک بشه بهشون، منم.

من نمی‌دونستم اصلا همچین چیزی باشه. یعنی نمی‌دونستم این حالت که تو تابستون همش احساس فلاکت می‌کنم و تو نیمه‌ی دوم سال کم کم به حالت عادی برمی‌گردم، مختص به گروه خاصی باشه. واقعاً قوت قلبم شد.
تشکر :*

چرا فرانسوی به‌طور دردآوری زیباست مائده؟
واقعاً انصاف نیست که من نمی‌فهمم چی می‌گه و شاید هیچ‌وقت نفهمم که چی می‌گه. 
فاطین :)
۳۰ بهمن ۰۰ , ۲۰:۰۹

سلام بانو 

خواهان رمز پست جدیدیم

پاسخ :

daylight

بفرمایید بانو
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan