زری الیزابت

فرار از Naturalism

تو وجود من یک نوع صراحت‌گریزی هست. فرار از هرچیزی که باعث می‌شه خودم/احساساتم واضح و عیان باشن و همه ازشون باخبر باشن. در واقع از اینکه بخوام چیزی رو  نشون بدم، بیزارم.
قانع‌کردن خودم برای صحبت صریح از احساساتم و پشیمون‌نشدن بعدش، برای من همونقدر سخته که قانع‌کردن مردم اینچه‌برون، برای پذیرش طب و داروی شهری. هم من و هم مردم اینچه‌برون باور داریم که با استفاده از این روش جدید یه بلایی سرمون میاد و اگه بخوام صادق باشم من از مردم اون اوبه مطمئن‌ترم که با آشکارا صحبت‌کردن از احساساتم، با بی‌پروا گفتن کلمه‌ی ناراحتم، با گریه کردن جلوی بقیه حتی نزدیک‌ترین فرد بهم، می‌میرم.
و کلمه‌ها واضح‌ترین و صریح‌ترینن. من هرچقدر که تلاش  کنم از احساساتم یک شهر  ناشناخته و گنگ بسازم و هر هزارسال یکبار قصد کنم اون شهر مخروبه رو از بالای کوهی که مشرف به شهره به کسی نشون بدم، باز هم باید از کلمه‌هایی استفاده کنم که دشمن‌ترین دشمن منن و نفس کار من رو زیر سوال می‌برن.
همین‌مسئله باعث می‌شه تا به انسان‌هایی که می‌تونن از هر ابزاری جز کلمات، برای ترجمه‌ی عواطفشون استفاده کنن، غبطه بخورم. مخصوصاً نقاش‌های اکسپرسیونیست.
 

مهیار حریری
۱۸ شهریور ۹۹ , ۰۰:۵۰

همیشه دوست داشتم از درونِ درونگرا ها با خبر شم !

و بفهمم چطور ممکنه حرفایی که من نمیتونم توی خودم نگهدارم، بتونن توی خودشون نگهدارن !

پاسخ :

منم همیشه می‌خواستم بدونم چجوری برونگراها می‌تونن دنیای درونیشون را با تونل‌های زیرزمینی به بیرون وصل کنن.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan