زری الیزابت

غم پهلوان است ای پری ۲

اخیراً یه آهنگ ایتالیایی کشف کردم که توش درباره‌ی شادی‌های رقیق که شاید در نگاه اول خیلی «شادی» به‌نظر نیان حرف می‌زنه. مثل صمیمی‌بودن بچه‌ها، جاری بودن آب رودخونه، چکه‌کردن بارون از پشت‌بوم،کم‌کردن نور اتاق برای آروم شدن، گذاشتن یه یادداشت تو کشو،کوبیده‌شدن موج‌ها به ساحل و منتظر طلوع بودن برای شروع کار*. 
تو اون اجرایی که من ویدئوشو دیدم، خواننده‌های این آهنگ که سال‌ها پیش یه زوج معروف بودن، به‌معنای واقعی کلمه شادن.
 لبخنداشون مثل چشماشون برق می‌زنه و تو حرکات ریتمیک بدنشون وقتی فریاد می‌زنن «هوایی را احساس کن که لبریز از پرتو گرم افتاب است» می‌شه شادی رو دید. 
 من حس می‌کنم که قرن‌های نوری از چنین شادی‌هایی دورم و اگه تا آخر عمرم هم سعی کنم که بهش برسم، نمی‌تونم. 
اما مسئله اینه که من هیچ علاقه‌ای به پا گذاشتن تو هیچ مسیر منتهی به شادی‌ ندارم. 
تا همین چند وقت پیش فکر می‌کردم که منم می‌تونم با دوییدن رو چمنای خیس، خوابیدن تو ساحل طوری که موج دریا بشه پتوی روم، خوردن یه بستنی کاملاً شکلاتی باهاش، بوکردن پودر وانیل،کشف‌ یه وبلاگ جدید و خوندن تمام آرشیوش یا یه آهنگ زیبا،نگاه به آسمون پنج صبح و نور شاد بشم. اما الان همه‌ی این‌ها یک مشت کلمات بی‌معنی و پوچه. 
من دلم می‌خواد تا آخر عمرم غمگین بمونم و انگار باز به اصالت غم رسیدم و انگار که بازم غم پهلوونه

گاهی اوقات فکر می‌کنم اگه از دانشگاهی که می‌خوام پذیرش بگیرم، خونه‌ی سفید نورگیرم رو داشته باشم، از لحاظ علمی به درجه‌ی مقبولی رسیده باشم، کتاب‌های زیادی به‌خصوص در زمینه‌ی تاریخ و اسطوره‌شناسی خونده باشم و به میزان قابل توجهی از خانواده‌م و الهه دور باشم، بازم غمگینم و این پتانسیلو دارم که کل داراییمو اگه انقدر زیاد باشه تقدیم موسسه‌ی اتانازی سوئیس کنم.
من حتی حس می‌کنم ترجیحم این باشه که یه عاشق غمگین مهجور باشم تا یا معشوق خوشحال.
انگار که غم خونه‌مه و من یه‌ گوشه‌ش مچاله نشستم و از پنجره غروب نارنجیو نگاه می‌کنم و به دستام کرم مرطوب‌کننده با عطر پرتقال و زنجبیل می‌زنم.

*متن آهنگ '‌Felicita

مجید ‌‌
۲۹ تیر ۹۹ , ۰۲:۳۵

درسته؛ متاسفانه مواقعی هستن که شما دوست داری غمگین باشی، اصلا اگر اتفاقی بیوفته که تلاشی باشه برای شادی

آفرینی، شما رو بیشتر عصبی می‌کنه تا خوشحال. من هم راه برون‌رفت از این منجلاب رو نمی‌دونم!

پاسخ :

راهی جز گذر زمان نداره. موعدش که برسه ناخودآگاه حس می‌کنید که خوشحالید. دارید از  آهنگی که گوش می‌دید لذت می‌برید و مهمتر از همه دوباره می‌تونید تلاش کنید. 
فکر کنم فقط همین باشه.
آویور ..
۳۰ تیر ۹۹ , ۰۴:۴۹

نکته اینجاس که غم، شاید پهلوان باشه. ولی ما پری نیستیم.[آیکون عینک آفتابی]

پاسخ :

نمی‌دونم چرا شاعران مملکت در زمینه‌ی غم و غصه هم بین مخلوقات فرق می‌ذارن. 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan